در همین حوالی

ساخت وبلاگ
در چه وضعیت بی‌تابانه‌ی عجیبی گیر کردم. یک سفر کوتاه داشتیم به شهری در نزدیکی که حال و هوای آشنایی داشت. رستوران‌های ترکی و عربی، قیافه‌های آشنا، تابلوهایی که می‌توانستی بخوانی، چینی‌هایی که فارسی بلد بودند یا حتی ترکی و عربی. نانوایی، شیرینی فروشی، مغازه‌هایی که رب انار و دوغ داشت. اولش ذوق زده بودم، حالا دلتنگم، بغضیم. سفر به اندازه‌ی یک خواب کوتاه بود. آنقدر همه چیز فشرده و در عجله که بدون عکس‌های توی گوشی انگار هرگز اتفاق نیفتاده. حالا کسی دلتنگیم برای مزه‌ها، آدم‌ها، فضای آشنا را چند برابر کرده. اولش ذوق زده و خوشحال بودم. حالا غمگین و مچاله‌م، بسیار دلتنگ، خیلی دلتنگ. دلم می‌خواهد برگردم. حالا که اینهمه دور‌افتادم کاش لااقل چند روز حوالی همان فضای نیمه‌آشنا می‌ماندیم. در همین حوالی...
ما را در سایت در همین حوالی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : acheragh13d بازدید : 106 تاريخ : شنبه 28 خرداد 1401 ساعت: 14:25

من از اون آدمایی نیستم که وقت عصبانیت متوجه نیستن چی میگن، از اونایی هستم که هرگز یادم نمیره چی شنیدم. میتونم جلوی زبونم رو بگیرم، میتونم هر حرفی رو نزنم، میتونم ساکت بمونم اما کینه‌ی اونایی که نمیتونن میمونه رو دلم.

در همین حوالی...
ما را در سایت در همین حوالی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : acheragh13d بازدید : 99 تاريخ : شنبه 28 خرداد 1401 ساعت: 14:25

یک وقت‌هایی ناگهان احساس میکنم شعر خونم افتاده. حیف از نبودن کتابهام. در همین حوالی...
ما را در سایت در همین حوالی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : acheragh13d بازدید : 101 تاريخ : چهارشنبه 18 خرداد 1401 ساعت: 15:08

خواستم تا بدوم تا تو همه فاصله‌ها را. در همین حوالی...
ما را در سایت در همین حوالی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : acheragh13d بازدید : 78 تاريخ : سه شنبه 10 خرداد 1401 ساعت: 12:34

برای حدیث میگفتم که غم در ما به خشم تبدیل شده، از آن هم گذشته، رسیده به نفرت و انزجار. در همین حوالی...
ما را در سایت در همین حوالی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : acheragh13d بازدید : 96 تاريخ : سه شنبه 10 خرداد 1401 ساعت: 12:34

کوکی شکلاتی درست می‌کنم با موز و کره‌ی بادام‌زمینی. به تو فکر می‌کنم که کمی هستی، بیشتر خواهی بود، بعد حتی می‌شوی همه. در همین حوالی...
ما را در سایت در همین حوالی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : acheragh13d بازدید : 115 تاريخ : چهارشنبه 4 خرداد 1401 ساعت: 18:53

نوجوان که بودم خیلی وقت‌ها خواب طلا و جواهرات می‌دیدم. یک مدتی هست کابوس نبینم خواب آدم‌هایی با کلی زرق‌و‌برق می‌بینم. تفاوتش با آن وقت‌ها اینکه خودم صاحب جواهرات توی خواب نیستم!

در همین حوالی...
ما را در سایت در همین حوالی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : acheragh13d بازدید : 75 تاريخ : دوشنبه 2 خرداد 1401 ساعت: 13:31